درباره وبلاگ یه لحظاتی هستن که به زور خودشون رو بین ثانیه های زندگی جا دادن خیلی خیلی کوتاهن ولی توشون احساسات نامتعارفی رو ناخواسته تجربه می کنیم و اگه تاثیر اون احساسات دوامی داشته باشه شاید به این واقعیت مبهوت کننده پی ببریم که کائنات با همه ی دنگ و فنگش از ازل به هدف رخ دادن اون لحظه ی غریب هستی رو لبیک گفته ! ولی افسوس که اغلب با گذر اون لحظه اون احساس هم فراموش می شه ... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان عبور
نظرات شما عزیزان: reza garmei
ساعت0:27---14 مرداد 1392
میشناسی شادی ام را؛ با دلم همراه نیست پیش تو حاشا چرا؟ آری.. هوا دلخواه نیست چهره ام را با نقاب خنده میخواهند خلق کاهی از کوه غمم بر دوش خلق الله نیست دوستت دارم.. و میترسم تو را از دست... (هیس! جمله را کامل نکن! هرچند پر بیراه نیست) گاه مثل شاه در دوران تبعیدم و گاه اضطراب کشوری هستم که در آن شاه نیست بی تو من یعنی همین.. یک سرزمین بیغرور بی تو من یک آسمان هستم که در آن ماه نیست * میشناسی تو -فقط تو- خنده هایم را ببخش چهرۀ شادی که با درد دلم همراه نیست.. *شهریار 45
ساعت11:27---25 بهمن 1391
کاش بود و می دید که همه مان ایمان آوردیم به آغاز فصل سرد ...
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : آیلین معتقدی
|