درباره وبلاگ یه لحظاتی هستن که به زور خودشون رو بین ثانیه های زندگی جا دادن خیلی خیلی کوتاهن ولی توشون احساسات نامتعارفی رو ناخواسته تجربه می کنیم و اگه تاثیر اون احساسات دوامی داشته باشه شاید به این واقعیت مبهوت کننده پی ببریم که کائنات با همه ی دنگ و فنگش از ازل به هدف رخ دادن اون لحظه ی غریب هستی رو لبیک گفته ! ولی افسوس که اغلب با گذر اون لحظه اون احساس هم فراموش می شه ... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان عبور
من هر روز از شب زاده می شوم و هر شب در شب محو می شوم مانند روز با این تفاوت که روز روشن است اما من به نیابت از شب ، در روز هم تاریکی را با خود حمل می کنم .
من هر روز از شب زاده می شوم و هر شب در شب محو می شوم مانند ققنوس از آتش و در آتش با این تفاوت که چرخه ی زندگی ققنوس پایانی ندارد اما پایان زندگی من محو شدن ابدی در شب است ...
آیا این نقص افسانه است ؟ یا دروغی بیشرمانه که به ناف بشریت بسته اند ؟ لعنت به هر کس که به کلاغ ها وعده ی ققنوس بودن و عمر جاوید داد . لعنت به هر کلاغی که در توهم ققنوس بودن در آغوش آتش رفت .
کلاغ ، کلاغ است . باید کلاغ وار زندگی کند ، در تیرگی و با تیرگی ، و در شبی تاریک محو شود .
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : آیلین معتقدی
|