شعر
 
درباره وبلاگ


یه لحظاتی هستن که به زور خودشون رو بین ثانیه های زندگی جا دادن خیلی خیلی کوتاهن ولی توشون احساسات نامتعارفی رو ناخواسته تجربه می کنیم و اگه تاثیر اون احساسات دوامی داشته باشه شاید به این واقعیت مبهوت کننده پی ببریم که کائنات با همه ی دنگ و فنگش از ازل به هدف رخ دادن اون لحظه ی غریب هستی رو لبیک گفته ! ولی افسوس که اغلب با گذر اون لحظه اون احساس هم فراموش می شه ...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 39481
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 112
تعداد آنلاین : 1


عبور




 

 شبه و تاریکی هم

ماهو خورده دوباره

ساختمونای بلند

آسمون؛بی ستاره

بغضمم نمیشکنه

تا یکم خوب شه هوا

غرغرِ این خونه ها

ماشینا کارخونه ها

روی اعصاب منه

حالا من دس به دعا

اونی که می گن خداس

که می گن اون بالاهاس

حرفمو میشنوی تو ؟

با تو هستم خدا جون ؟

خداجون میشنوی تو ؟

هستی اصلن خداجون ؟

خداییش کجات خداس ؟

چون فقط جات اون بالاس ؟

غضبات مال ماهاس

نعمتات پس کجاهاس ؟

اون بالا جولون می دی

ما داریم تووون می دیم

چن هزار سال دوویدیم

از تو چیزی ندیدیم

خداییش کجات خداس ؟

اون بالا نشستی و 

ما رو هی کوک می کنی

می ریسی دوک می کنی

هی تماشا می کنی

بگو؛حاشا می کنی ؟

دنیامون خاکستری

آدماش که یوری

خواسته ها خاک بر سری

خداییش کجات خداس ؟؟

 

امیر حسین برازنده

        



نظرات شما عزیزان:

amir hosein
ساعت2:55---9 مرداد 1392
لبانم زا بدوزانی هزارانم بسوزانی چو ققنوسان ازان آتش
صدی چون من به بال آید


یه دوست قدیمی که مهم نیست
ساعت1:52---25 ارديبهشت 1392
خدا خداست ، همونی که اون بالاهست.
فرقی براش نمی کنه که بندش تو باشی یا من یا هر کسی دیگه ، یادت باشه حرف هایی که به ما درباره خدا زدند نصفش تخیل ادم های قدمی فکر بوده و هست و الا خدا هست و به وضوح قابل دیدن هست ، منتها چرا کمک نمی کنه ، منم نمی دونم ولی چیزی که می فهمم اینه که به هیشکی کمک نمی کنه ، توی دنیا قانون جنگ حکم می کنه منتها اینجا یکم حساب و کتاب تر داره ، آره هر کسی هر چقدر زور بزنه به همون قدر رشد می کنه و بعضی اوقات که به نتیجه نمی رسیم اشکال از نوع زور زدن ماست ، چون ما داریم اشتباه زور می زنیم .


زمستانه
ساعت3:21---13 ارديبهشت 1392
همای از جان خود سیری؟ که خاموشی نمیگیری؟

لبت را چون لبان فرخی دوزند، تورا از سر در میخانه آویزند، تورا در آتش اندیشهات سوزند، هزاران فتنه انگیزند...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:5 ::  نويسنده : آیلین معتقدی