درباره وبلاگ یه لحظاتی هستن که به زور خودشون رو بین ثانیه های زندگی جا دادن خیلی خیلی کوتاهن ولی توشون احساسات نامتعارفی رو ناخواسته تجربه می کنیم و اگه تاثیر اون احساسات دوامی داشته باشه شاید به این واقعیت مبهوت کننده پی ببریم که کائنات با همه ی دنگ و فنگش از ازل به هدف رخ دادن اون لحظه ی غریب هستی رو لبیک گفته ! ولی افسوس که اغلب با گذر اون لحظه اون احساس هم فراموش می شه ... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان عبور
بیدار همیشه است پشت پلکان کبود و بسته ی خواب کابوس سیاه و وحشی و تار مزدور شبی بدون مهتاب
هرچند خزیده ام ب بستر لبریز هراس و اضطرابم آه ، ای شبح پلید کابوس ! بگذار که امشبی بخوابم !
ای کاش شبی روانه گردد گرمی نگاه نرم رویا بر حجم پر التهاب خوابم عاری کندم ز بیم فردا
بازیچه ی دست شب ، دو چشمم شب ملعبه ای به دست شیطان آخر بشود دو چشم خسته م همبستر سایه های پنهان
چشمان سیاه شب دوباره خیره ست به پیکری که خفته ست نجوای هراسناک اوهام در قلب سیاه شب نهفته ست نظرات شما عزیزان:
سلام آیلین جان از وبلاگت کمال لذت درد آور رو چشیدم
سلامایلین جن من تصادفی این وبلاگ رو دیدم . منم دانشجوی روان شناسیم .کدوم دانشگاهی شما؟من مشهدی هستم
دو شنبه 7 بهمن 1398برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : آیلین معتقدی
|